امروز شنبه 03 آذر 1403 http://u24.cloob24.com
0

تربیت چیست؟

تربیت در نظر اکثر والدین چیزی جز تنبیه نیست، ولی واژه تربیت، در واقع به معنای تعلیم دادن یا پرورش، شامل مجموعه ای از روش های مثبت و منفی است. وقتی کودکان خود را تربیت می کنید، به آنها می آموزید که چطور رفتار کنند. پیش از آنکه انجام کاری را از آنها بخواهید، به آنها آموزش می دهید. شما برای آنها قالب های رفتاری می سازید تا آنچه را که از آنها انتظار دارید، ببینند. پیوسته به آنها می گویید که انجام چه کاری درست است و در صورت لزوم به آنها یادآور می شوید که کدام عملشان شایسته نیست.

0

مواد مخدر محرک

یکی از انواع مواد مخدر، مواد مخدر محرک هستند. این مواد شامل موادی هستند که فعالیت دستگاه عصبی مرکزی را افزایش داده و موجب افزایش ضربان قلب و فشار خون می شوند. این مواد بسته به ترکیبات و ساختار شیمیایی، می توانند آثار جسمی و روانی متفاوتی در افراد ایجاد کنند.

انواع مواد مخدر محرک

  • آمفتامین ها
  • مت آمفتامین (شیشه)
  • نیکوتین
  • کوکائین
  • کافئین
  • ریتالین
  • MDMA اکستازی

انواع مواد مخدر و عوارض آن

اثرات روانی محرک ها در فاز سرخوشی

  • افزایش هشیاری و انرژی
  • احساس سلامت و سرحالی
  • نشئگی و سرخوشی
  • اعتماد به نفس کاذب، که در صورت ادامه مصرف منجر به بروز هذیان و توهم در فرد می شود
  • احساس کفایت و توانمندی
  • کاهش نیاز به خواب
  • افزایش میل جنسی که منجر به دیر ارضایی و تعدد روابط می شود
  • افزایش تمرکز و یادگیری به دلیل افزایش دوپامین
  • کاهش مهارها و کنترل رفتار برای مثال بد دهنی و شوخی های بد
  • افزایش کنجکاوی برای مثال چک کردن پرینت حساب و تلفن
  • انجام فعالیت ها به صورت وسواسی و تکراری(به صورت عامیانه گفته می شود: فرد روی یک کار خاص "قفلی زده")

مسمومیت با مواد مخدر

نشانه های مسمومیت با مواد محرک

  • به خلسه رفتن یا از لحاظ هیجانی یا عاطفی بی تفاوت شدن
  • تغییرات خلقی (خوش اخلاق تر شدن یا بداخلاق تر شدن)
  • حساس تر و قوی تر شدن حواس پنجگانه
  • گوش به زنگ تهدیدات محیطی شدن
  • تغییر نحوه قضاوت یا ادراک افراد و حرف ها و اعمالشان
  • اضطراب
  • اعصاب خردی
  • خشم
  • عدم توانایی قضاوت درست
  • اختلال عملکرد
  • رفتارهای کلیشه ای، تکراری، و وسواس گونه
  • تاکیکاردیا (سرعت بیش از حد ضربان قلب) و برادیکاردیا (کاهش بیش از حد سرعت ضربان قلب)
  • باز شدن مردمک چشم ها
  • افزایش یا کاهش فشار خون
  • تعریق یا لرز
  • تهوع یا استفراغ
  • کاهش وزن و آب شدن عضلات
  • تند شدن یا کند شدن حرکات روانی - حرکتی
  • ضعف عضلانی، کاهش سرعت تنفس، درد قفسه سینه، آریتمی قلبی
  • سردرگمی، تشنج، دیسکینه سیا (انواع مختلف حرکات غیر ارادی، مکرر و کلیشه ای که در اثر مصرف مواد بلوکه کننده دوپامین به وجود می آید)، دیستونیا (نوعی اختلال حرکتی که در آن انقباضات غیر عادی ماهیچه هاباعث حرکات آهسته و تکراری یا ژست های غیر عادی بدنی می شود)، و کما

نکته: بسته به نوع مصرف، میزان و نحوه مصرف، طول مدت مصرف، و تفاوت های فردی، برخی از علائم و عوارض فوق ممکن است در حین مصرف یا اندکی پس از آن در فرد رخ دهد.

مهمترین ماده در گروه مواد مخدر محرک، مت آمفتامین یا شیشه است. شیشه از انواع مواد مخدر صنعتی است، بو ندارد و شکل ظاهری آن شبیه جوهر لیمو درشت یا نبات خرد شده است. مصرف این ماده قدمت طولانی دارد و یکی از موارد مصرف آن، در جنگ ها به دلیل افزایش انرژی بوده است.

روش مصرف شیشه

  • تدخینی(کشیدن): داخل لوله پایپ حرارت داده داده می شود.
  • به شکل بلور در مهمانی ها داخل نوشیدنی حل می کنند و می خورند.
  • با آب مقطر مخلوط و تزریق می شود.

نکته: در مصرف تدخینی و خصوصا تزریقی به دلیل آنکه مواد به یکباره وارد بدن می شوند، راش (اوج لذت) بیشتر است اما در مصرف خوراکی به دلیل جذب تدریجی مواد در بدن، راش وجود ندارد.

پدیده راش: یک لحظه دوپامین به شدت ترشح می شود و فرد در عرض چند ثانیه لذت عجیبی را تجربه می کند که شبیه ارگاسم ولی بالاتر از آن است و سیستم بینایی فرد مثل دوربین می شود. پدیده راش به دلیل ایجاد شرطی سازس قوی در مغز، هنگام ترک ماده محرک برای فرد مشکلات زیادی ایجاد می کند.

افرادی که مدت طولانی (حداقل یک سال) مواد محرک مصرف کرده اند و دچار رنج، نابسامانی، و اختلال عملکرد در زمینه های مهم زندگی از جمله تحصیل، شغل، روابط خانوادگی، و اجتماعی شده اند، مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک تشخیص داده می شوند.


منابع:

- کتاب "مجموعه کتاب های درمان وابستگی به مواد محرک (شیشه)" تالیف حامد اختیاری

- کتاب "دایره المعارف اعتیاد و مواد مخدر" تالیف دکتر آذر ماهیار و دکتر سیمانوحی

- کتاب "آسیب شناسی روانی بر اساس dsm5" تالیف دکتر مهدی گنجی

0

نظریه آلبرت الیس

زمینه نظری

ریشه رفتار درمانی عقلانی- هیجانی آلبرت الیس، به فلاسفه رواقی بر می گردد. مخصوصا به اپیکتتوس که بیان می کرد: " اشیاء باعث اختلال انسان ها نمی شوند بلکه نظری که انسان ها نسبت به آن اشیاء دارند باعث این اختلال می گردد". نام شکسپیر نیز در شجره نامه درمان شناختی رفتاری الیس وجود دارد، که بیان می کرد: "هیچ چیز خوب یا بد وجود ندارد بلکه فکر کردن آن را خوب یا بد می کند". از میان روان درمانگران جدید، که با الیس از دیدگاه فلسفی تجانس فکری دارند، می توان آلفرد آدلر را نام برد. به عقیده آدلر، رفتار فرد از عقایدش سرچشمه می گیرد و فرد بر اساس تعبیر و تفسیری که از خویشتن و موقعیتش دارد، خود را با دنیای خارج مرتبط می کند. باورهای آلبرت الیس با عده زیادی از درمانگرانی که به شیوه مستقیم و فعال عمل می کنند هماهنگی و همخوانی دارد.

در درمان منطقی هیجانی آلبرت الیس، منطق و استدلال تا حد امکان به کار بسته می شود و الیس معتقد است که ناراحتی ها و اضطراب های هر فرد زاییده افکار غیر عقلانی اوست. در نتیجه او برای درمان اختلالات رفتاری پیشنهاد کرد که باید از آموزش، استدلال و منطق، و هدایت صریح و مستقیم حداکثر استفاده را به عمل آورد، تا بتوان افکار منطقی تر و عقلانی تر را جایگزین افکار غیر عقلانی کرد. و درمانجو را از شر آنها نجات داد.

نظریه شخصیت آلبرت الیس

الیس از سه دیدگاه فیزیولوژیک، اجتماعی، و روانشناختی به شخصیت می نگرد و در هر یک از این سه بعد نظرات خاصی درباره شخصیت ارائه می دهد.

مبنای فیزیولوژیکی: الیس معتقد است که انسان ذاتا تمایلات بیولوژیکی استثنایی و نیرومندی برای تفکر و عمل به شیوه خاص دارد، که این شیوه ممکن است منطقی یا غیر منطقی باشد. او جهت تفکر و عمل فرد را تابع محیط خانواده و فرهنگی می داند که فرد در آن رشد می یابد. او انسان را از نظر بیولوژیکی، عمدتا موجودی می داند که آمادگی ذاتی شدیدی برای تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی و همچنین تمایل مفرطی به سهل انگاری در تغییر رفتار خویشتن دارد. به عقیده وی انسان مایل است که وابستگی خود را به بسیاری از اسطوره ها و تعصبات خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، که از دوران اول زندگی آموخته است،حفظ کند، خواستها و ترجیحان شخصی را به صورت نیازهای مبرم جلوه دهد و مراقبت و احتیاطی افراطی در امور خویش داشته باشد.

مبنای اجتماعی: الیس می پذیرد که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی در اجتماع برای او لازم است. او معتقد است که انسان باید در اجتماع مطابق انتظارات خود و دیگران رفتار کند و بیش از حد خودمدار و خود بین نباشد. به عقیده او انسان باید تا حدی از آن خصوصیتی بهره مند باشد که آدلر آن را علاقه اجتماعی و ارتباط با همنوع می داند. اما از طرف دیگر معتقد است که پافشاری بر نگرش دیگران نسبت به خود و جلوه دادن آن به صورت نیازی مبرم، حالتی مرضی و مخرب نفس است. به نظر او، اینکه دیگران نسبت به ما نظرات خوبی داشته باشند مطلوب است، اما نباید ما هستی و وجود خود را در گرو نگرش مثبت دیگران نسبت به خود بدانیم.

مبنای روانشناختی: به عقیده آلبرت الیس، گرچه انسان از نظر بیولوژیکی تمایل شدیدی به مضطرب کردن خود و تخریب نفس دارد و گرچه او در اجتماعی زندگی می کند که سبب پاره ای از نابسامانی های رفتاری اوست و آنها را تقویت می کند، اما دیدگاه روان شناختی شخصیت چگونگی رشد آن را مشخص می کند.

مدل abc آلبرت الیس

الیس غریزه را به مفهوم کلاسیک آن قبول ندارد و بیشتر با مزلو در زمینه تمایلات انسان هم عقیده است. او می پذیرد که انسان تمایل به عشق و محبت، توجه و مراقبت، و نیل به آرزوها دارد و از مورد تنفر قرار گرفتن، بی توجهی، و ناکامی دوری می جوید. بنابراین وقتی حادثه فعال کننده ای (a) برای فرد اتفاق می افتد، او بر اساس تمایلات ذاتی خود ممکن است دو برداشت متفاوت و متضاد از (a) داشته باشد: یکی عقاید، و باورهای منطقی و عقلانی (rb) و دیگری برداشت ها، عقاید، و باورهای غیر منطقی و غیر عقلانی (ib). در حالتی که فرد تابع افکار و عقاید عقلانی و منطقی باشد، به عواقب منطقی (rc) دست خواهد یافت و شخصیت سالمی خواهد داشت. در حالتی که فرد تابع و دستخوش عقاید و افکار غیر منطقی و غیر عقلانی قرار گیرد، با عواقب غیر منطقی (ic) مواجه خواهد شد، که در این حالت او فردی است مضطرب که شخصیت ناسالمی دارد.

تعریف باورهای غیر منطقی

باورهای غیر منطقی در واقع افکار جادویی، موهوم، تخیلی، بی معنی، و از نظر تجربی فاقد اعتبار هستند که باعث بروز هیجانات منفی از جمله نگرانی، اضطراب، و افسردگی می شوند.

انواع باورهای غیر منطقی

الیس اضطراب و اختلالات رفتاری را زاده عقاید و افکار غیر منطقی می داند، که در ادامه به طور خلاصه به آنها می پردازیم:

1) اعتقاد فرد به اینکه لازم وضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تعظیم و تکریمش کنند.

2) اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت، کمال و فعالیت شدید است.

3) اعتقاد فرد به اینکه گروهی از مردم بد، شرور و بد ذات هستند و باید به شدت تنبیه و مذمت شوند.

4) اعتقاد فرد به اینکه اگر وقایع و حوادث آنطور نباشند که او می خواهد، نهایت ناراحتی و بیچارگی به بار می آید و فاجعه آمیز خواهد بود.

5) اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است و انسان توانایی کنترل غم و اندوه و اختلالات عاطفی خود را ندارد.

6) اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترس آور موجب نهایت نگرانی می شوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تأخیر بیاندازد.

7) اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی مشکلات زندگی ومسئولیت های شخص برای فرد آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.

8) اعتقاد فرد به اینکه باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قویتر دیگری تکیه کند.

9) اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی،تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت.

10) اعتقاد فرد به اینکه انسان باید در مقابل مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملا برآشفته و محزون شود.

11) اعتقاد فرد به اینکه برای هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل، فقط یک راه حل، وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد، بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.

الیس معتقد است که توسل به این عقاید یازده گانه به اضطراب و ناراحتی های روانی منجر می شود. وقتی که فرد به چنین عقایدی توسل جوید، در نگرش و برداشت های خویش شدیدا بر اجبار، الزام، و وظیفه تأکید دارد و خود را بینهایت به وقوع امر خاصی مقید می کند. بنابراین اگر فرد خود را از این قیدها برهاند، به احتمال قوی در جهت سلامت نفس و رشد شخصیت حرکت خواهد کرد.


منابع:

- کتاب نظریه های مشاوره نوشته لوئیس شیلینگ

- کتاب نظریه های مشاوره و روان درمانی نوشته دکتر عبدالله شفیع آبادی و غلامرضا ناصری

0

حس رضایت از زندگی

مفهوم رضایت از زندگی، هرچند که با مفاهیم دیگری مانند خوش‌بینی و شادکامی نزدیک است، اما تعریف خاص خود را دارد. رضایت از زندگی به معنی احساس فرد در مورد عملکرد و شرایط زندگی‌اش و یا به عبارت دیگر ارزیابی سلامت و بهزیستی‌اش است.

چگونه از زندگی خود رضایت داشته باشیم؟

داشتن احساس خوب و رضایت از زندگی شامل دو بخش است:

1. نسبت به خودتان تفکری سالم و صحیح داشته باشید.

2. سعی کنید موارد خوشایند و مثبتی در زندگیتان اتفاق بیافتد. زمانی که خود را موفق ببینید احساس خرسندی خواهید کرد.

چگونه حس خوب در خود ایجاد کنیم؟

با به کار بردن این ده روش احساس خوبی پیدا خواهید کرد:

1. همیشه سوال کنید

هر زمان که تلاش شما بی نتیجه می شود از خودتان سوال کنید که چگونه این کار با هدف های اصلی شما در زندگی سازگار است؟ چگونه می توان آن را بهتر، سریع تر، آسان تر و جالب تر انجام داد.

2. ناامید نشوید

نسبت به دیگران و خودتان مشتاق باشید و تصور نکنید که فقط یک راه در زندگی وجود دارد. راه های زیادی را می توان امتحان و انتخاب کرد.

3. ضعف خود را بپذیرید

با این تفکر که فقط خودتان در زندگی مشکل دارید، خود را فریب ندهید. هر فردی مشکلاتی دارد. به جای اینکه بر ضعف های خود غلبه کنید سعی نمایید با آنها دوست باشید.

4. بیاموزید

مغز انسان مانند همه اجزای بدن نیاز به تقویت دارد. اگر در پی آموختن موارد جدید نباشید به طور حتم مغز شما ساکن می ماند و ذهن تحرک خود را ازدست می دهد. هر روز در حال یادگیری باشید.

5. انتظار چیزی را نداشته باشید: منتظر بهترین ها باشید:

آیا این دو جمله متضاد یکدیگرند؟ خیر. این جملات به این معناست که فرصت های بی نظیر زندگی را با فکر به آینده و موارد دیگر از دست ندهید.

6. به خودتان دروغ نگویید

دروغ گفتن به خود بدترین نوع اهانت و بی احترامی است. مواردی را که به خودتان دروغ گفتید یادداشت نمایید و سعی کنید آنها را تصحیح کنید. به طور مثال: دیگر تظاهر نمی کنم که ولخرجی کردن کار درستی است.

7. آنچه را که می خواهید رشد کند پرورش دهید

بیشتر افراد از خود می پرسند که گل های رز زندگی کجاست، در حالی که هر روز وقت خود را صرف کاشتن و پرورش علف های هرز می کنند. هر آنچه را که می کارید برداشت می کنید.

8. در گذشته زندگی نکنید

باور داشته باشید که نمی توان گذشته را تغییر داد. مواردی را که در زمان حال نیاز به تغییر دارند تغییر دهید.

9. شکایت نکنید

وقت خود را با گله مندی از چیزهایی مثل آب و هوا، مردم، اقتصاد، و... که نمی توانید آنها را تغییر دهید، بی نتیجه هدر ندهید. بر مواردی تمرکز نمایید که می توانید آنها را کنترل کنید. به طور مثال: چه چیزی می خوانید، چقدر می خندید، کجا می روید، چه کار می کنید، و به چه فکر می کنید؟.

10. مقاوم باشید

شما میدانید که چه مواردی برایتان مناسب است، پس شروع کنید و در راه رسیدن به هدف مقاوم باشید.

منبع: کتاب هدیه تالیف امیر ملک محمودی و فاطمه ملکی

0

چگونه تغییر کنیم؟

تغییر رفتار خود به یکباره رخ نمی دهد. تغییر زندگی نیازمند صرف زمان و انرژی است. بیشتر فرایند تغییر اولیه به صورت درونی حادث می شود، وقتی شخص سبک و سنگین می کند که آیا تغییر ارزش صرف زمان و کوشش را دارد یا خیر. فرایند تغییر با شخصی آغاز می شود که به هر گونه نیاز جهت تغییر ناآگاه است. اگر مشکلی وجود داشته باشد، این شخص احتمالا آن را نادیده می گیرد یا آن را مهم نمی پندارد. از آنجا که مشکل در طولانی مدت نمی تواند نادیده انگاشته شود، شخص به این فکر می کند که در مورد آن چه کار می تواند بکند.

اگر مشکل ادامه یابد، طرح های معین برای تغییر به کار برده می شود. تغییر انسان ها زمانی رخ می دهد که نیروهای روانی، فیزیکی و اجتماعی فرد با همدیگر جمع شوند. در این هنگام فرد شروع به مبارزه با مشکل می کند و اقدام به تغییر می نماید. اگر موفق شود، در حفظ و نگهداری وضعیت جدید تلاش می کند. اما بعضی اوقات افراد به رفتار مشکل دار قبلی بر می گردند. اغلب افراد از کوشش های خود جهت تغییر بازخورد می گیرند و تغییرات بعدی آسان تر می شود.

مراحل ترانس تئوریکال تغییر رفتار

مدل ترانس تئوریکی (فرا نظری) تغییر رفتار نشان می دهد که چگونه اشخاص به طور موفقیت آمیزی در زندگیشان تغییرات را به وجود می آورند. این مدل بر اساس تحقیقات پروچاسکا و دایکلمنته (1984) می باشد، کسانی که شماری از ویژگی های مشترک انواع تغییر موفقیت آمیز در محیط های مختلف را پیداد کردند. آنها دریافتند که تغییر در طول زمان در پنج مرحله مجزا انجام می شود:

پیش تأمل : در این مرحله فرد مشکلات را نمی بیند و یا در انکار است. و هیچ قصدی برای تغییر دادن الگوی رفتار در آینده نزدیک وجود ندارد.

تأمل: در این مرحله افراد از مشکل خود آگاهند و به فکر غلبه کردن بر آن هستند، اما هنوز برای ایجاد کردن تغییر احساس تعهد نمی کنند.

آمادگی: افراد می خواهند فورا دست به کار شوند و از تغییرات رفتاری جزئی خبر می دهند.

عمل : افراد برای تغییر دادن رفتارشان جهت حل کردن مشکلات، اقداماتی را انجام می دهند.

نگهداری: افراد برای تحکیم کردن دستاوردهای خود و جلوگیری از برگشت، تلاش می کنند.

10 فرایند تغییر رفتار

فرایند های تجربی

1. افزایش آگاهی: مراجعان در مورد خودشان و ماهیت رفتارشان آگاهی به دست می آورند.

2. تسکین عاطفی: مراجعان اغلب در جهت ایجاد تغییرات زمانی انگیزه پیدا می کنند که عواطفشان به وسیله محرک های درونی و بیرونی تحریک شود.

3. ارزیابی مجدد خود: تشخیص این که چگونه رفتار حاضر با ارزش های شخصی و اهداف زندگی تعارض دارد. از طریق استفاده از این فرایند، مراجع یک ارزیابی عاطفی و متفکرانه از رفتار خود به عمل می آورد و خود را در قالب آن نوع شخصی که بعد از تغییر مثبت در خواهد آمد مجسم می کند.

4. ارزیابی مجدد محیطی: تشخیص اثرات مخرب رفتار بر دیگران (برای مثال اعضای خانواده) و محیط (برای مثال محل کار).

5. آزادی اجتماعی: شناخت و ایجاد جانشین هایی در محیط اجتماعی که تغییر رفتار را تشویق می کند. این فرایند از منابع محیطی استفاده می کند تا تغییرات در رفتار را باعث شود و آنها را حفظ کند.

فرایندهای رفتاری

1. کنترل محرک : اجتناب کردن یا تغییر دادن نشانه ها به طوری که احتمال درگیر شدن در رفتار مشکل زا کاهش یابد. برای مثال مراجعانی که مصرف الکل یا دارو را با محیط ویژه برای مثال یک کافه تداعی می کنند اگر از موقعیت های ماشه چکان اجتناب کنند، کمتر در مصرف مواد درگیر می شوند.

2. شرطی زدایی: جانشینی رفتار های سالم با رفتارهای ناسالم. در موقعیتی دکه برای مراجعان مشکل است نشانه های اغواکننده را تغییر دهند یا از آنها اجتناب کنند، یک استراتژی مؤثر این است که مراجعان پاسخهایشان را به این نشانه ها تغییر دهند. برای مثال انتخاب جانشین های سالم مثل آرامش عضلانی در یک موقعیت استرس آمیز به جای سوءمصرف مواد.

3. مدیریت تقویت: پاداش دادن به تغییرات مثبت رفتاری. این می تواند شکل پاداش های واقعی به خود بگیرد یا می تواند صرفا پیامدهای مثبت ناشی از رفتارهایی باشد که از رفتارهای مخربی مثل مصرف الکل یا مواد مخدر جلوگیری می کند.

4. آزادی خود: باور به توانایی خود در جهت تغییر و عمل بر اساس این باور با ایجاد تعهد برای تغییر رفتار.

5. روابط یاری رسان: روابطی که حمایت، مراقبت، و پذیرش را برای شخصی که قصد دارد تغییری را در خود به وجود آورد فراهم می کند. برای مثال مراجعانی که سوء مصرف مواد داشته اند اغلب احساس بیگانگی و تنهایی می کنند. با درگیر شدن در فرایند درمان، مراجعان می فهمند که یک سیستم حمایتی دارند و در شناسایی و درمان سوء مصرف مواد خود، تنها نیستند.

منابع:

- کتاب گروه درمانی برای معتادان نوشته ولاسکوئز، ماورر، کروچ، و دیکلمنته

- کتاب مشاوره و روان درمانی نوشته جرالد کُری