هم وابستگی در روانشناسی (تعاریف و الگوهای هم وابستگی)
هم وابستگی بیمارگونه
بعضی از تعریف های هم وابستگی
هم وابستگی شایع ترین نوع اعتیاد و مساعد ترین بستر پیدایش تمامی اعتیادها و وسواس ها می باشد.
- هم وابستگی حالتی چند وجهی (جسمی، ذهنی، هیجانی، و معنوی) که از طریق هر نوع رنج و آشفتگی که همراه یا ناشی از تمرکز بر نیازها و رفتار دیگران است، آشکار می گردد. ممکن است ملایم و یا شدید باشد و اکثر مردم دچار آن باشند. هم وابستگی می تواند تظاهر بسیاری از بیماری های جسمی، روانشناختی و معنوی بوده، با آنها همراه باشد و آنها را تشدید کند. از زمانی که مسئولیت زندگی و خوشبختی خود را به خود دروغین و دیگران واگذار می کنیم، هم وابستگی رشد کرده و گسترش می یابد. هم وابستگی قابل درمان است و بهبودی از آن امکان پذیر است.
- هم وابستگی الگوی هیجانی، روان شناختی، و رفتاری مقابله ای که نتیجه ی تماس طولانی مدت با مجموعه ای از مقررات طاقت فرسا است و از به کار بستن آنها ناشی می شود. مقرراتی که از اظهار و بیان آشکار احساسات و گفتگوی مستقیم درباره مشکلات شخصی و بین شخصی جلوگیری می کند.
- هم وابستگی آن دسته از رفتارهای خود تخریب گرانه آموخته شده یا نواقص شخصیتی که باعث کاهش ظرفیت فرد در وارد شدن یا مشارکت در روابط عاشقانه می شود.
- هم وابستگی رفتار آموخته شده فشار زایی است که با تمرکز ناسالم بر نیازهای دیگران و یا تلاش برای قبول مسئولیت برای اداره و کنترل کردن افکار، احساس ها و یا رفتار دیگران همراه است. این رفتار آموخته شده فشار زا به وسیله نیاز به امنیت، مورد پذیرش واقع شدن و احساس خودارزشمندی برانگیخته می شود.
- هم وابستگی رفتار آموخته شده ای است که از طریق وابستگی به مردم و به دنیای خارج از خود، آشکار می شود. این وابستگی ها متشکل است از غافل شدن از هویت خود و تضعیف و تحقیر آن. خود دروغین که سر برمی آورد اغلب از طریق عادات وسواس گونه، اعتیادها و دیگر اختلالات که جدایی بیشتر از هویت حقیقی شخص را سبب می شود و احساس شرم و خجالت را می پروراند، ظاهر و آشکار می گردد.
- شخص هم وابسته به کس دیگری اجازه می دهد که با رفتارهایش بر او تاثیر بگذارد و او را مبتلا سازد و به علاوه مشغولیت وسواس گونه ای در مورد اداره و مهار رفتار دیگران دارد.
- افراد هم وابسته افرادی هستند که زندگی خود را یعنی تصمیم گیری ها، ادراک ها، باورها و ارزش هایشان را بر محور شخص یا چیز دیگری سامان می دهند.
الگوهای هم وابستگی
هم وابستگی خودش را می تواند از دید مردم پنهان کند ولی برای متخصصین یاری رسان و دیگران، به چندین طریق قابل شناسایی است. حداقل 15 نوع از جلوه های هم وابستگی در شکل های گوناگونی از خصیصه ها، نقشها یا قالب های رفتاری و شخصیتی ممکن است ظاهر شود. برای هر فردی این احتمال وجود دارد که هر یک از این جلوه ها یا ترکیبی از آنها را که توصیفشان در ادامه خواهد آمد تجربه کرده و آنها را بروز داده باشد.
1. نجات دهندگان و کار راه اندازها (Rescuers and Fixers)
این افراد در ضمن اینکه خودشان را مورد غفلت قرار می دهند و از یاد می برند، سعی می کنند به دیگران کمک کرده و مشکل آنها را برطرف نمایند. به عبارت دیگر آنها هویتشان را در ارتباط با دیگران از دست می دهند. متخصصان یاری رسان اغلب هم وابستگی را در این شکلش معرفی می کنند. این افراد معمولا یاد می گیرند که این قالب شخصیتی را به مثابه روشی حیاتی برای بزرگ شدن و رشد یافتن در خانواده های کژکار و غیر معمول خود به کار برند. در مورد اکثر شکل های دیگر هم وابستگی هم این موضوع صدق می کند.
2. مردم راضی کن ها یا خشنود کنندگان مردم ( People Pleasers)
آنها حد و مرز شخصی ناسالمی دارند. به جای اینکه به ابراز نیازها و خواسته های طبیعی خود بپردازند و آنها را برآورده کنند، ترجیح می دهند تسلیم دیگران شوند و خواسته های آنها را اجابت کنند. این افراد به سختی می توانند جواب رد به دیگران بدهند. در واقع خشنود و خرسند ساختن دیگران شکل ماهرانه و زیرکانه ای برای فریب دادن دیگران و اداره کردن آنهاست.
3. افراد فزون طلب (Overachievers)
این افراد به دلیل از دست دادن خود حقیقی شان، احساس پوچی و تهی بودن می کنند و تلاش می کنند با دستیابی به پیشرفت ها و موفقیت ها، خلأ درونی شان را پر کنند. اما این احساس تهی بودن و پوچی به خاطر کمبود موفقیت و پیشرفت های آنها نیست. بنابراین آسودگی ناشی از دستیابی به هر موفقیتی مدت درازی دوام نخواهد داشت. کودکی که نقش قهرمان خانواده را ایفا می کند مخصوصا در معرض این جلوه از هم وابستگی است.
4. افراد بی کفایت یا ناموفق (Inadequate ones or Failures)
این افراد به اندازه افراد فزون طلب، احساس تهی و پوچ بودن می کنند. افراد ناموفق و بی کفایت اعتماد به نفس خیلی کمی دارند و مرتبا احساس خجالت و شرمندگی می کنند. آنها در درون خودشان احساس ناکاملی، معیوبی، نامناسبی، بدی، بی ارزشی و ناخوشی می کنند. احساس بی کفایتی در واقع شالوده و اساس این جلوه از هم وابستگی است.
5. کامل گرایان (Perfectionists)
ترس از شکست و نیازی که برای پرهیز از اشتباه و ارتکاب هر نوع کار نادرست در این افراد وجود دارد، آنها را به حرکت در می آورد. این افراد خود و دیگران را با تلاش و سعی خود، تقریبا دیوانه می کنند. بین سعی و تلاش طبیعی در انجام کارها به بهترین شکل و یادگیری از اشتباهات خود، با اشتغال ذهنی ناسالم در مورد کامل دانستن آسیب و ضررهای خودمان مرز روشنی می تواند وجود داشته باشد.
6. قربانیان (Victims)
این جلوه از هم وابستگی خودش را همانند "شخص بیمار" در بیماری های مزمن یا "شخص بد" مانند فرد بزهکار یا سپر بلایی که همیشه دچار دردسر و مشکل می شود، نمایان می کند. قربانی نسبت به خودش ترحم زیادی ابراز می دارد و معمولا می گوید: "هیچکس مرا درک نمی کند". آنها هنگامی که از مصیبت و غم خود صحبت می کنند، نق نق کرده و ناله و زوزه می کشند. ممکن است به طور سرسری درخواست کمک کنند و اغلب توجه جدی به این کمک خواهی نمی کنند و اگر این کار را هم انجام دهند، به ندرت آن را پیگیر و دنبال می کنند. آنها در واقع از پذیرش مسئولیت بهبودی خود سرباز می زنند. اغلب نجات دهندگان، کار راه انداز ها و متخصص های یاری رسان را وسوسه می کنند که به آنها کمک نمایند و از این طریق آنها را به دام می اندازند. بنابراین این قربانیان افرادی را که اغوا کرده اند تا به آنها کمک کنند، می توانند شرمنده سازند و آنها را به خاطر اینکه واقعا کمکی نمی توانند بکنند سرزنش کرده و از این طریق آنها را تنبیه نمایند. قربانیان اغلب در آخر به کمک کنندگان می گویند: " شما فقط کار را بدتر کرده اید".
قربانیان اکثر اوقات در گذشته زندگی می کنند و مدام در ذهن آنها این جمله تکرار می شود که:" اگر فقط این طور یا آن طور می شد، آن وقت...". این قربانیان اعتراف می کنند که بازنده هستند و از دیگران می خواهند که برای آنها احساس تاسف و دلسوزی کنند.
7. فداییان (Martyrs)
به دلیل آنکه هر انچه را که قربانیان هم وابسته به ان اعتراف می کنند، فداییان هم وابسته آن را انکار می کنند، یاری رساندن به آنها به منظور دستیابی به بهبودی بسیار سخت تر از کمک به قربانیان است. آنها دلسوزی کردن برای خودشان را و همین طور احساس بدفهمی، بی ارزشی، تحت فشار بودن و ناامیدی خودشان را انکار می کنند. با این همه از طریق اعمال و تلاشی که در جهت معالجه دیگران انجام می دهند، ممکن است این رفتارهایشان را آشکار کنند. به طور کلی رفتار آنها با صدای بلند تر از کلماتشان، حرف می زند. آنها اغلب آه می کشند و هر نوع پیشنهاد و کمکی را رد می کنند و می گویند که تقریبا از همه ی این راه ها آگاهی دارند، آنها را امتحان کرده اند و جوابی نگرفته اند. فداییان را به دلیل آنکه می توانند در ظاهر خود را خوب نشان دهند به سختی می توان تشخیص داد. هر دوی فداییان و قربانیان خواهان آن هستند که به جای اینکه خود عهده دار مسئولیت زندگی شان باشند، شخص دیگری عهده دار آن گردد و می خواهند شاهد رنج بردن و کشمکش آنها در این قضیه باشند. فداییان اکثرا در آینده زندگی می کنند و وانمود می کنند که گذشته برای آنها دیگر پایان یافته است. آنها ممکن است بیش از اندازه مذهبی باشند. فداییان بر خلاف قربانیان به وضعیت بازنده بودن خود اعتراف نمی کنند و حتی از آن اطلاعی ندارند.در بین افرادی که متخصص های یاری رسان به آنها کمک می کنند، فداییان مشکل ترین افراد هستند.
8. افراد معتاد (Addicted ones)
اینها ممکن است در طبقه بندی خاص خود جای بگیرند. اما تجربه سال ها کار بالینی نشان می دهد که اکثریت افراد معتاد، هم وابسته هستند. به علاوه هر معتادی در خانواده کژکار و غیر معمولی بزرگ شده است و از این رو هم وابستگی اولیه را کسب کرده است. مردم ممکن است به چیزهایی غیر از الکل یا مواد مخدر معتاد شوند. مانند اعتیاد به افراد دیگر، مکان ها، چیزها، رفتارها یا تجربه ها. شایع ترین اعتیادها، اختلال خوردن، اعتیاد به ارضاء جنسی، معتاد به کار بودن، اعتیاد به پول، خرج یا خرید کردن وسواس گونه، قمار بازی وسواس گونه، و اعتیاد به روابط.
9. افراد وسواسی (Compulsive)
این افراد شبیه به افراد معتاد هستند. اما یکی از تفاوت های مهم این است که نتایج و پیامد رفتارهای وسواسی در مقایسه با اعتیادها از شدت کمتری برخوردار است. و خصوصا کسانی که وسواس های خفیف یا به لحاظ اجتماعی وسواس های قابل قبولی دارند مانند شخصی که به طور وسواس گونه ای تمیز و مرتب است، توسط خانواده و دوستان یا متخصص های یاری رسان به آسانی شناسایی نمی شوند.
10. افراد بزرگ منش (Gradiose)
افراد بزرگ منش مانند کسانی که زیادی به خود مطمئن هستند و یا حتی مانند افراد متکبر و پر مدعا رفتار می کنند. مردان این دسته ممکن است جاهل مآب و زنان آن به طور اغراق آمیزی دارای حالت زنانه یا حساس و آسیب پذیر یا ضعیف باشند به علاوه این افراد ممکن است خودنما و از خود راضی هم باشند.
11. خودخواه ها یا خودشیفته ها (Selfish or Narcissistic)
این افراد با داشتن عزت نفس اندک یا ناچیز خود ممکن است تلاش کنند تا به شکلی افراطی توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند و از این طریق تهی بودن خودشان را جبران کنند و برای دیگران ایجاد مزاحمت کنند و به آنها آسیب و زیان وارد نمایند. خود شیفته ها به دلیل متمرکز شدن بر دیگران برای دریافت توجه آنها "خود" خودشان را از دست می دهند و از طریق دریافت توجه دیگران، احساس نیازشان به کامل بودن را ارضا می کنند. خود شیفته ها معمولا از دیگران سوء استفاده کرده و یا با آنها بدرفتاری می کنند و اغلب این نوع برخورد را به شکل ماهرانه و فریب کارانه ای انجام می دهند. از این رو دیگران هرگز نمی توانند رفتار خود شیفتگان را که همزمان هم ممکن است متکبر، وسواسی یا معتاد، و بددهن باشند به طریقی انعکاس دهند که این افراد کامل و بی نقص به نظر آیند.
12. قلدرها یا زورگوها (Bullies)
این افراد اغلب احساس ناایمنی بسیاری می کنند و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند و از این رو برای اینکه احساس قدرت و تسلط بیشتری بکنند به دیگران حمله می کنند و انها را به باد انتقاد می گیرند.
13. سوء استفاده گران (Abusers)
این افراد همانند زورگوها احساس ناامنی داشته و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند. آنها سعی می کنند دیگران را به طور جسمی یا عاطفی اداره و کنترل کنند تا از این طریق احساس کنند که خودشان را تحت کنترل و مراقبت دارند.
14. کودکان از دست رفته یا گم شده (Lost children)
این افراد اغلب فرزندان سوم یا آخر خانواده کژکارکرد یا غیر معمولی هستند. از آنجائیکه آنها تلاش می کنند توجه و لطف مطابق میلشان را از دیگران به دست آورند و نیازهایشان را در رقابت با خواهران و برادران بزرگتر از خود (که اغلب در نقش قهرمان یا فزون طلب ظاهر می شوند) و همین طور در رقابت با فرزندان دوم خانواده (که اغلب نقش بزهکار، زورگو یا آدم بد را ایفا می کنند) نیز ارضا نمایند، احساس می کنند که به شدت از پا درآمده و مستاصل شده اند، در نتیجه تسلیم می شوند و کناره می گیرند. آنها در تلاشی که به منظور مقابله با بیماری روان تنی دائمی شان انجام می دهند، ممکن است در نقش قربانی، فدایی یا آدم خوددار و صبور ظاهر شوند.
15. آدم های شوخ یا شازده کوچولو ها (Comedions or little princesses)
آنها مایه شگون یا خوش شانسی و عزیز دردانه خانواده نامیده می شوند. این افراد یاد می گیرند از طریق بامزه و با نمک بودن توجه و محبت دیگران را به دست آورند و به حیات و بقاء خود در خانواده ادامه دهند. این رفتار می تواند تا دوره بزرگسالی به منظور دفاع در مقابل صمیمیت و رنج یا فریب دادن، تسلط یافتن،یا صدمه زدن به دیگران، ادامه یابد. شوخ طبعی نیز مانند هر چیز دیگری در زندگی، مانند یک شمشیر دو لبه است و می توان از آن در راه های سالم و ناسالم استفاده کرد.
نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی
منابع:
- کتاب هم وابستگی دیگر بس است تالیف ملودی بیتی
- کتاب هم وابستگی تالیف چارلز ال. وایتفیلد
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 07 اسفند 1401 (15:54)
- گزارش تخلف مطلب