هویت جنسی و نقش پذیری جنسی
در یک فرایند پیچیده و بسیار حیرت انگیز زندگی انسان شکل می گیرد از نقطه ی کوچکتر از نقطه ی آخر این پاراگراف داستان زندگی من و شما و هزاران انسان دیگر شروع می شود.
در جدال برای بارور شدن تخمک جنسیت ما مشخص می شود و شاید بتوان گفت جنسیت همواره برای بشر مهمترین بخش زندگی بوده چرا که با آن زندگی شخص شکل می گیرد، نام، نوع پوشش،نقش های اجتماعی و.....
حتی در این قرن و حتی در جوامع صنعتی و پیشرفته هنوز تمایزو تفاوت های جنسیتی را آشکارا نظاره می کنیم.
گشتی درسیر تحول و رشد جنسی انسان برای درک بهتر مطلب حایز اهمیت است.
● واقعا چگونه ما به چنین درکی از جنسیت خود می رسیم؟
تا قبل از دو سالگی کودک هیچ برداشتی از دختر و پسر بودن ندارد وقتی به دوسالگی میرسد از وجود دخترها و پسرها آگاه می شود و تفاوت فیزیکی پدر و مادر را درک می کنند رفته رفته می فهمند که لباس و رفتار مردانه و زنانه کدام است و به تدریج از نقشهای سنخی نیز آگاه می شوند بطور مثال اگر کسی کامیون براند و در تیم آتش نشانی باشد قطعا مرد است اگر کسی ظرف بشوید و غذا بپزد قاعدتا زن است.
در سه سالگی اسباب بازی های سنی جنسیتی (عروسک، ماشین) را انتخاب می کند و نقش های سنخی (پرستار در برابر پزشک) را ایفا می کنند، در این سن در انتخاب اسباب بازی و نقش های مرتبط با جنس جا به جایی زیادی دیده می شود پسرها همان قدر با عروسک راحت بازی می کنند که دخترها بازی می کنند.
با رسیدن به پنج سالگی این موقعیت معمولا تغییر می کند پسری که دوست دارد لباس دخترانه بپوشد و لباس بر تن عروسک کند و دختری که دوست دارد لباس پسرانه بپوشد و با تفنگ بازی کند از سوی خانواده مورد انتقاد قرار می گیرد پسرها وانمود می کنند سوپرمن و هیولا هستند و دخترها پرنسس یا راهبه هستند.
تفاوت های جنسی در بازی نیز آشکار می شود، پسرها نقش های بیرون از خانه را بازی می کنند و از فضای فیزیکی بیشتری سود می برند در بازی های پر سر و صدا و زد و خورد شرکت می کنند، دخترها بیشتر در نقش های که جنبه ی کمکی و پرورشی دارند مثا نظافت، بچه داری و.....در این سن هنوز هر دو جنس در موقع بازی خیلی با هم مخلوط می شوند گرچه رجحان همبازی هم جنس رفته رفته آشکار می شود.
در سن هفت سالگی به احساس ثبات جنسیتی دست می یابند یعنی اینکه به کدام جنس تعلق دارند و جنس آنان در طول زندگی ثابت می ماند (دقیقا مثل ثبات شی در دوساگی) ولی انعطاف پذیری در نقش جنسیتی را دارند!
بله توان انعطاف پذیری نقش جنسی را دارند بین هویت جنسی و نقش پذیری جنسی تفاوت بسیاری ست، هویت جنسی به برداشت شخص از زن یا مرد بودن خود است که طبیعت و نهاد در انسان گذاشته و انسان در آن دخل و تصرفی ندارد ولی نقش جنسیتی فراگیری آن دسته از خصوصیات و رفتارهایی ست که فرهنگ هر جامعه برای زنان و مردان مناسب می داند بنابراین نقش آموزی جنسی ساخته فرهنگ هر جامعه است طبق نظریه ساندار بم در طرحواره ی جنسی کودک یاد می گیرد با عدسی های جنسیتی اکتسابی از فرهنگی که رشد نموده دنیا را ببیند.
آنچه مسلم است باورهای جنسی هر جامعه ای متفاوت است و تاثیر عمیقی بر بازی، حافظه، خصایص،سلایق، انتخابها، و کل زندگی ما دارد، ما با یک سری کلیشه های جنسیتی رشد می کنیم و زندگی می کنیم، کلیشه ها چارچوب هایی که دخترها و پسرها و زنان و مردان در یک چارچوب بافت فرهنگی ای که در آن زندگی می کنند باید به آن شبیه باشند.
کلیشه ها مشکلات بیشماری به همراه دارند:
- توصیف نادرستی از دختر و پسر دارند مثلا این ادعا که همه ی پسرها درشت تر و قوی تر از دخترها هستند یا دخترها ظریف تر از پسرها درست نیست و مورد نقض بسیار دارد
- محدوده ی تعریفی که دختر یا پسر را ارایه می دهد بسیار بسته است افرادی که در این محدوده قرار نمی گیرند صرفا چون با دیگران فرق دارند مورد انتقاد قرار می گیرند
- کلیشه سبب تداوم خصوصیات قراردادی می شود که بسیاری از آنها مطلوب نمی باشد این ادعا که پسرهای واقعی قوی و پرخاشگرند ولی دخترها غیرفعال وآرام هستند و دعوا نمی کنند مشکلات زیادی به همراه دارد ممکن است پسرها خیلی به قدرت فیزیکی خود متکی شوند و دخترها در غیر فعال بودن راه افراط بروند بطوریکه جامعه ای ایجاد شود که دچار انباشتگی مردان متخاصم و زنانی غیر فعال و منفعل شود مشکل دیگر مثل حساسیت و هیجان پذیری زنان که زنان ملزم به بیان آن و مردان ملزم به واپس رانی آن هستند، زنان را در معرض آسیب قرار می دهد و زندگی مشترک آنها را آشفته و مردان را از توانایی فهمیدن دلیل آشفتگی همسرانشان محروم می سازد و در نتیجه مردان و زنان نخواهند توانست دوست و همراه واقعی یکدیگر باشند
- کلیشه ها سبب محدود شدن نقش ها می شود اگر قرار باشد زنان نان آور باشند که اکثرا هستند پس مردان باید به خانه داری و پرستاری بچه مشغول شوند، کلیشه ها سبب محدود شدن دامنه مشاغل و حرفه های دسترسی پذیر برای مردان و زنان می شود، مردان می توانند پرستاران وبی شوند و معلم مرد در مدارس ابتدایی که به شدت هم مورد نیاز است و زنان مهندسان و دانشمندان ورزیده ای می توانند باشند.
مساله ی مهم برای کودکان آن است که به نحوی پرورش یابند که به دور از کلیشه ها بتوانند آزادانه حرفه ی خود را انتخاب کنند هرچند مفاهیم مربوط به نقش جنسیتی به آهستگی در حال تغییر است و ظاهرا تکوین آن آغاز شده، آمیختن تدریجی صفات و نقش های مذکر و مونث و ایجاد آندروژنی (مذکر و مونث در یک قالب) است.
صفات مذکر بر اثبات وجود تاکید دارد:رهبری،سلطه، استقلال، رقابت جویی و فردیت
صفات مونث بر یکپارچگی تاکید دارد:همدردی، محبت و تفاهم.
کودکانی که نه ویژگی های جنس مذکر و نه مونث را داشته باشند نامتمایز خوانده می شوند نه دارای یکپارچگی هستند و نه اثبات.
و اما کودکان آندروژنی هم از میزان بالای اثبات وجود و هم یکپارچگی برخوردارند یعنی هم صفات مذکر و هم مذکر.
بنابراین طبقه بندی نقش های سنخی جنسیتی چهار گروه را شامال می شود:
مردانه
زنانه
متمایز
آندروژنوس
اثبات وجود بالا باشد و یکپارچگی پایین (مردانه) یکپارچگی بالا باشد و اثبات وجود پایین (زنانه) نه اثبات وجود داشته باشد و نه یکپارچگی (نامتمایز) هم یکپارچگی بالا و هم اثبات وجود (آندروژنی)افراد آندرژنی از لحاظ نقش، فاقد سنخ بندی جنسیتی هستند هر چند از لحاظ فیزیکی مشخصا مرد یا زن هستند آنها رفتارشان را با موقعیت سازش می دهند و خود را با تعاریف فرهنگی مرد و زن محدود نمی کنند جنسیت خود را کاملا قبول دارند و نقش خود را یک انسان می دانند بسیار دیده می شود چه بسیار زنانی که به عنوان حمایت از حقوق زنان جنسیت خود را نادیده می گیرند و گمان می برند با حل شدن در هویت و نقش جنسیتی مردانه معنا می یابند و به خود معنا می دهند که در نهایت دچار مشکلات روحی و ناهماهنگی های شناختی می شوند، زن آندروژنی در عین حال که از مراقبت کودک و کارهای منزل احساس وبی دارد از تعویض روغن ماشین خود یا بنزین زدن یا مشاغل سخت احساس ناراحتی نمی کند، مرد آندروژنی نیز از مراقبت و نگهداری کودک. انجام امور منزل احساس ناراحتی نمی کند.
ما در جهانی زندگی می کنیم که فکر می کنم سخت ترین کار رسیدن به تعادل است با توجه به مطالب فوق به خصوص رسیدن به تعادل جنسیتی سخترین تلاش نه فقط برای خودمان که برای پرورش نسل آینده است و این مهم امکان پذیر نیست مگر با آگاه سازی به خصوص مادران که همواره قلب تپنده ی جامعه هستند و همواره مخاطب اصلی رسانه ها اعم از غربی و شرقی، سیاسی و غیر سیاسی، اخلاقی و غیراخلاقی، خبری و تبلیغاتی و......
آگاه باشیم و هوشیار که در این بازار شلوغ در این دنیای پر زرق و برق وظیفه ی اصلی ومقدس و خطیر ما پرورش و تربیت انسانهایی به نام واقعی کلمه است فراموش نکنیم زودتر از آنچه فکر می کنیم زمان را از دست می دهیم.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 21 اسفند 1401 (09:54)
- گزارش تخلف مطلب